به گفته برخی تحلیلگران حمله اعراب ، باعث ورود دین مبین اسلام به ایران شد.اما اگر انصاف داشته باشیم مگر ما آنان نیستیم که قبل از ورود اعراب پیروی آئین زرتشت پیامبر و خدا یگانه بودیم! ما همانانیم که بر دیوار های تخت جمشید زن را برهنه نکشیدیم ، ما همانانیم که اعراب هنگام ورود به ایران، خطاب به ما گفتند که چرا زنانتان روپوش و حجاب ندارند؟ و در جواب گفتیم که حجاب و حیاء زنان ما در چشمان مردان پاک ماست...آری،ما همانانیم!
اما اکنون چه ؟ از کلاممان و فرهنگ پارسیمان چه باقی مانده؟خرده کلامی ناچیز که آن را نه پارسی بلکه فارسی نامیدیم زیرا در الفبای اعراب گجپژ جایی ندارد!
می دانستید که در الفبای عربی چهار حرف جایی ندارند...و آن کلمات شامل گ.چ.پ.ژ است.اما آن چهار حرف جای خود را در کلمات فارسی به این چهار حرف داده اند ، ف.ک.ز.ج.
اکنون بیائید به طور جزئی این تغییرات را در کلمات ناب پارسی بررسی کنیم.
چون اعراب نمیتوانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانیها، به کتاب زبان پارسی می گوییم زبان فارسی!
چون اعراب نمیتوانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانیها به خلیج همیشه پارس می گوییم خلیج همیشه فارس!
چون اعراب نمیتوانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانیها به پیل میگوییم: فیل
چون اعراب نمیتوانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانیها به پلپل میگوییم: فلفل
چون اعراب نمیتوانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانیها به سپیدرود میگوییم: سفیدرود
چون اعراب نمیتوانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانیها به سپاهان میگوییم: اصفهان
چون اعراب نمیتوانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانیها به پردیس میگوییم: فردوس
چون اعراب نمیتوانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانیها به پلاتون میگوییم: افلاطون
چون اعراب نمیتوانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانیها به پالوده میگوییم: فالوده
چون اعراب نمیتوانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانیها به تهماسپ میگوییم: تهماسب
چون اعراب نمیتوانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانیها به پارس میگوییم: فارس
چون اعراب نمیتوانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانیها به پساوند میگوییم: بساوند
چون اعراب نمیتوانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانیها به پارسی میگوییم: فارسی!
چون اعراب نمیتوانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانیها به پاداش هم میگوییم: جایزه
چون اعرابها نمیتوانند «گ» را برزبان رانند، بنابراین ما ایرانیها به گرگانی میگوییم: جرجانی
چون اعرابها نمیتوانند «گ» را برزبان رانند، بنابراین ما ایرانیها به به بزرگمهر میگوییم: بوذرجمهر
چون اعرابها نمیتوانند «گ» را برزبان رانند، بنابراین ما ایرانیها به لشگری میگوییم: لشکری
چون اعرابها نمیتوانند «گ» را برزبان رانند، بنابراین ما ایرانیها به گرچک میگوییم: قرجک
چون اعرابها نمیتوانند «گ» را برزبان رانند، بنابراین ما ایرانیها به گاسپین میگوییم: قزوین!
چون اعرابها نمیتوانند «چ» را برزبان رانند، ما ایرانیها به چاچرود میگوییم: جاجرود
چون اعرابها نمیتوانند «چ» را برزبان رانند، ما ایرانیها به چزاندن میگوییم: جزاندن
چون اعرابها نمیتوانند «ژ»را برزبان رانند، ما ایرانیها به کژ میگوییم:کج
چون اعرابها نمیتوانند «ژ»را برزبان رانند، ما ایرانیها به مژ میگوییم: مج
چون اعرابها نمیتوانند «ژ»را برزبان رانند، ما ایرانیها به کژآئین میگوییم: کجآئین
چون اعرابها نمیتوانند «ژ»را برزبان رانند، ما ایرانیها به کژدُم میگوییم : کج دم !
چون اعرابها نمیتوانند «ژ»را برزبان رانند، ما ایرانیها به لاژورد میگوییم: لاجورد
فردوسی بزرگ می فرماید:
به پیمان که در شهر هاماوران سپهبد دهد ساو و باژ گران
اما چون اعرابها نمیتوانند «ژ»را برزبان رانند، ما ایرانیها به باژ میگوییم: باج
فردوسی فرماید:
پیاده شد از اسپ و ژوپین به دست همی رفت شیدا به کردار مست!
اما چون اعرابها نمیتوانند «ژ»را برزبان رانند، ما ایرانیها به اسپ میگوییم: اسب
به ژوپین میگوییم: زوبین
چون مردمی سخندان هستیم و از نوادگان فردوسی،اما گذشتمان از یاد رفته...
به ویرانه میگوییم : خرابه
به ابریشم میگوییم: حریر
به یاران میگوییم : صحابه!
به ناشتا وچاشت بامدادی میگوییم : صبحانه یا سحری!
به چاشت و شامگاهی میگوییم: عصرانه یا افطار!
به خوراک و خورش میگوییم: غذا و اغذیه و تغذیه ومغذی !
به آرامگاه میگوییم: مقبره
به گور میگوییم: قبر
به برادر میگوییم: اخوی
به پدر میگوییم: ابوی
و سخت است که اکنون نمیدانیم برای این که بتوانیم زبان شیرین پارسی را دوباره بیاموزیم وبکار بندیم، باید از کجا آغاز کنیم؟!
توصیه من آنست که از همکنون شروع کنید و ابتدا سعی کنید که در لغات و گفتارتان تحول و انقلابی ایجاد کنید و کلمات پارسی را جایگزین کلمات عربی کنید.بنابراین،چون ما ایرانیان در زبانپارسی واژهی گرمابه نداریم به آن میگوئیم: حمام!
چون در پارسی واژههای خجسته، فرخ و شادباش نداریم به جای «زاد روزت خجسته باد» ، میگوئیم: «تولدت مبارک» .
به خجسته می گوئیم : میمون
اگر دانش و «فضل» بیشتری بکار بندیم میگوییم: تولدت میمون و مبارک!!!
چون نمیتوانیم بگوییم: «دوستانه» می گوئیم با حسن نیت!
چون نمیتوانیم بگوییم «دشمنانه» می گوییم خصمانه یا با سوء نیت...
به «آرامش » میگوییم تسکین، سکون
به شهر هم میگوییم مدینه تا «قافیه» تنگ نیاید!
ما ایرانیان، چون زبان نیاکانی خود را دوست داریم:
به جای درازا می گوییم: طول
به جای پهنا میگوییم: عرض
به ژرفا میگوییم: عمق
به بلندا میگوییم: ارتفاع
به سرنوشت میگوییم: تقدیر
به سرگذشت میگوییم: تاریخ
به خانه و سرای میگوییم : منزل و مأوا و مسکن
به ایرانیان کهن می گوییم: پارس
این بود نگاهی جزئی به تغییرات ایجاد شده در زبان پارسی.اکنون متوجه شدید که زبان پارسی دستخوش تغییراتی تاسف بار شده است.چه بگویم از این تغییرات که درست زبان پارسی را به دست فراموشی سپرده است.
من با افتخار می گویم که یک ایرانی مسلمان هستم ، که در روز ، پنج نوبت به زبان عربی با خدای خود نیایش میکنم، با قرآن و ادعیه و کلمات نورانی وارده از اهل بیت علیهم السلام آشنایی دارم و می دانم کلام خدا که راهنمای سعادت ابدی ماست،به زبان عربی است.حال زبان ، گویش و فرهنگ پارسی خود را حافظم که مبادا بیش از این مورد تعرض ملیت های دیگر قرار نگیرد.
و در آخر توصیه من آنست که انقلابی در کلام و گویشتان ایجاد کنید و بیش از این پارسی را دستخوش تغییرات ملیت های دیگر نکنید.
همیشه به یاد داشته باشید که گذشته خود را بشناسید و سپس آینده خود را کامل کنید.بدانید که از کجا آمدید و به کجا میروید ، پدران و اجدادتان چه کسانی بودند ، و آیا شما میتوانید همانند آنان ، نقشی در سرگذشت این مملکت داشته باشید ، کسانی شوید که آیندگان هرگاه نام شما را در کتب تاریخی بردند ، با نیکی از شما یاد کنند!
امیدوارم موفق و سربلند باشین.بدرود
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
نظرسنجی
به نظر شما ابرمرد تاریخ ایران کیست؟
به نظر شما بزرگ ترین سردار ایرانی قبل از اسلام کیست؟
آمار سایت
کدهای اختصاصی