loading...
ایران باستان
رضا بازدید : 17 جمعه 03 آذر 1391 نظرات (0)

شاید اگر در کشوری هم چون فرانسه می زیست نشان شوالیه لیاقت را دریافت می کرد یا در ژاپن اگر بود نشان امپراطوری را.

اما در ایرانِ قحطی زده از قانون و نظم و درایت،فارغ از رنگها و سیاستها ؛ بالاترین نشان لیاقت را از لبخند کودکان معصومی دریافت نمود که او را ناجی سلامتی خود …می دانند.
از دعای خیر هزاران مادری که به همت بلند و تلاش والای او کودکانشان جانی دوباره یافتند

 

 

رضا بازدید : 31 جمعه 03 آذر 1391 نظرات (0)
   
 
 

 

داریوش کبیر

گنجینه پادشاه بزرگ ایرانیان، داریوش سوم هخامنشی که در سالهای ۳۸۰ تا۳۳۰قبل از میلاد می زیست، شاید بزرگترین گنج تمام دوران ها باشد. بخشی ازاین گنج را امپراطور مقدونیان، اسکندر (۲۳۲ – ۳۵۶ ق.م ) زمانی که در سال هایحدود (۳۳۴ ق.م) کشور پادشاهی ایران را تسخیر و گنجینه های" شوش" ،" ایسوس" *، دمشق و تخت جمشید را چپاول کرد به تاراج برد. امپراتور فاتح تنها در تخت جمشید حدود ۹,۰۰۰ تالنت طلا و ۴۰,۰۰۰ تالنتنقره به غنیمت گرفت. هر تالنت با معیارهای امروزی حدود ۲٫۲۶ کیلوگرم بود،یعنی بیش از ۱۰۰۰ تن یا به حساب دیگر بیش از ۵۰ کاروان بزرگ از حیواناتبارکش که فقط غنیمت یکی از شهر های ایران را با خود حمل می کردند. اما آمار نهایی شهر های ایران کمی تکان دهنده است. مورخ و وقایع نویس باستانی یونان،  »دیودور«چنین نگاشته است که اسکندر کبیر گنجهای حاصل از تمام گنج خانه های تسخیرشده ایران را بر بیش از ۳,۰۰۰ شتر بارکش و ۱۰,۰۰۰ جفت قاطر (بیش از ۲۳,۰۰۰حیوان بارکش) سوار کرد و به کشور خود برد. اسکندر در آن زمان در ایران بدوناحتساب بخشی از گنجینه ها که داریوش سوم به نقاط امن برده بود، ۷۵۰,۰۰۰تالنت (حدود ۱۹,۶۵۰ تن) یعنی تقریبا ۹۸۰ کامیون باری ۲۰ تنی پر از طلا ونقره به غنیمت گرفت، البته بدون محاسبه سنگ ها، جواهرات و هزاران شی گرانبهای دیگر.! ا بر نگارش های باستانی، وقتی که او بعد ها با ارتش خود به مصر لشکرکشی کرد، دستور داد که سپرهای حفاظتی سربازانش را با نقره خالص آب کاریکنند که نشان از عظمت غارت لشگر مقدونی در ایران بود.! "

.

  اما سرنوشت باقی گنجینه ها چه شد؟

 

داریوش با کاروان کوچکی از گنجهایش به اقامتگاه تابستانی خود در  " هگمتانه   "شهر همدان کنونی رفت. بنا به نگارش های باستانی “داریوش هخامنشی قبل ازآن که بمیرد دستور داد که تمام طلاها، نقره ها و اشیای قیمتی دیگر را درنزدیکی شهر دفن کنند. وقتی که اسکندر اقامتگاه تابستانی را به تسخیر درآورد، هیچ اثری از گنج بر جای نمانده بود. اسکندر نیروهایش را وادار کردهفته ها در اطراف شهر بدنبال گنج مدفون بگردند که جستجویی بی حاصل بود.” این گنجینه که به گفته کارشناسان حدودا نصف دارایی خاندان هخامنشی بوده،برای بازسازی ایران و جمع آوری لشکری انبوه توسط داریوش حمل می شده است. نزدیک به ۲۵۰ سال بعد، سردار رومی " مارکوس لیزینیوس کراسوس " (۵۳ – ۱۱۵ق.م) به جستجوی این گنجینه طلا پرداخت و برای آن حتی با پارتها، یکی دیگراز اقوام آسیای صغیر جنگ کرد؛ پارتها در آن زمان سلسله پادشاهی جدیدی را درایران بر پا کرده بودند (سلسله اشکانیان). سرداران رومی" ژولیوس سزار " ( ۴۴۱۰۰ق.م) ، " مارکوس آنتونیوس "(۳۰ – ۸۳ ق.م) و همچنین امپراتور روم،  " نرون " (۶۸۳۷میلادی) نیز، همگی بدون هیچگونه موفقیتی به جستجوی گنج افسانه ایداریوش پرداختند. در سال ۱۹۷۳ (۱۳۵۲ شمسی) شاه وقت ایران دستور کاوش این گنج را داد؛ یکهیئت آمریکایی با پیشرفته ترین تجهیزات حفاری و اکتشاف به کار پرداخت، امانتوانست گنج را پیدا کند. به این ترتیب: گنجینه طلای داریوش تا به امروز همچنان در مکانی به شعاع۱۰۰کیلومتر، در اطراف شهر همدان خفته است. گنجینه ای که معلوم نیست کی وکجا بیدار شود و جهانیان را محو عظمتش کند

رضا بازدید : 102 جمعه 03 آذر 1391 نظرات (0)

اما هردوت درباره حمله" کمبوجیه " به نقل از مصریان نوشته است : پادشاه جدید ایران صفیری را به مصر فرستاد و دختر فرعون را خواستگاری کرد, ولی فرعون " امازیس " به جای دختر خودش, دختر یکی از درباریان را برای شاه ایران فرستاد . مدتی بعد با فاش شدن راز دختر, کمبوجیه تصمیم گرفت به مصر حمله کند .! البته بعضی از مورخان ایرانی این گفته مصریان را که هردودت نقل می کند قبول ندارند . انها میگویند : پادشاه ایران مدتها بود که تصمیم به فتح مصر داشت و شاید این بهانه خوبی بوده تا " کمبوجیه " بتواند تصمیم خود را عملی سازد . در سال 529 قبل از میلاد سپاه ایران به سوی فینیقیه حرکت کرد . " امازیس " فرعون مصر که فکر میکرد پادشاه ایران میخواهد به کمک نیروی دریایی خود در سواحل لبنان و فلسطین و از طریق دریای مدیترانه به مصر حمله کند, تمام نیروهای خود را در بنادر دلتای نیل مستقر کرد . اما " کمبوجیه " که در کنار پدرش " کوروش کبیر " تاکتیکهای جنگی و همچنین سیاست و مردم داری را فراگرفته بود سپاهیانش را از طریق خشکی و در امتداد ساحل دریا به سوی صحرای سینا حرکت داد . برای عبور از صحرای خشک و سوزان سینا " کمبوجیه " به حاکمان عرب دستور داده بود تا در فواصل معین شترهای با مشک پر از اب قرار داده شوند تا سپاهیان او با کمبود اب مواجه نشوند . » مورخان میگویند : برای اولین بار یک لشکر جنگی توانست از راه صحرای سینا عبور کند و خود را به شهرهای مصر برساند.« - فرعون " امازیس " که تازه متوجه اشتباه خود شده بود قوای مصر را به سوی مرزهای خشکی برگرداند . با مرگ ناگهانی " امازیس " پسر جوانش " پسماتیک " سوم بر تخت نشست ,اما جوانی و تجربه کم از او در برابر " کمبوجیه " یک مقلوب کامل ساخت و لشکریانش مصر مجبور شدند" ممفیس " پایتخت مصر را به سپاهیان ایران واگذار کنند . " کمبوجیه " که راه و رسم حکومت و سیاست را از پدرش " کوروش " اموخته بود – همچو پدر بزرگوارش رفتار کرد . او به سپاهیان دستور داد تا شهر را غارت نکنند و به عقاید مصریان احترام بگذارند . پادشاه ایران پس از ورود به پایتخت, خود را فرعون جدید مصر علیا و سفلی نامید و به عنوان اولین فرعون سلسله 27 تاجگذاری کرد . " کمبوجیه " سپس لباس فراعنه را پوشید و به معبد " سایس " رفت تا در مراسم مذهبی شرکت کند . کاهنان مصر هم " کمبوجیه " را فرزند الهه " نیت " و فرعون قانونی خود نامیدند . توضیح  مجسمه بدون سر داریوش . محل نگهداری موزه ایران باستان – ارتفاع 2 متر و عرض 35 سانتیمتر – قدمت : 520 تا 550 سال قبل از میلاد مسیح.

 

داریوش کبیر " فرعون دوم از سلسله 27 "

در مورد رسیدن " داریوش " به پادشاهی ایران و مرگ " گمبوجیه " روایات بسیاری در تاریخ به ثبت رسیده است که مربوط به مطلب امروز ما نمیشود . اما تمام مورخان بر این عقیده هستند که " کمبوجیه " پس از فتح مصر بار دیگر به فکر جهانگشایی افتاد- به همین دلیل رهسپار دیار " قرطاجنه " یا همان لیبی امروزه شد .

رضا بازدید : 137 جمعه 03 آذر 1391 نظرات (0)

سال ۶۳۶ میلادی اعراب مسلمان به ایران حمله کردند. بسیاری از ما از جنایت اعراب کم و بیش شنیده ایم. کیست نداند تازیان با ما چه کردند. اما از اسناد و جزئیات این وقایع بی‌ خبریم. این فقر آگاهی‌ تا آنجا پیش رفته است که متاسفانه عده‌ای نیز بر این گمان هستند که ایرانیان با آغوش باز به استقبال اعراب شتافتند و اسلام را پذیرفتند. در آن دوران وحشتناک، نپذیرفتن اسلام به معنی از دست رفتن جان و مال و ناموس بود.

 اسناد جنایات اعراب در ده‌ها کتاب معتبر بیان شده است که آن را غیر قابل انکار می‌کند. اعرابِ شبه‌جزیرهٔ عربستان در طی گشودن پیاپی شهرهای ایران قساوتی در خور شهرت تاریخیشان بروز دادند. سوزاندن شهر، آتش زدن کتب، برکندن درختان، کشتار مردان و برده‌ گرفتن زنان و کودکان و فروش آنان در بازارهای عربستان  از جمله این جنایت بود. بارها کار بدانجا رسانیدند که  مردان اسیر را می‌کشتند تا جوی خون برانند.
رضا بازدید : 21 جمعه 03 آذر 1391 نظرات (0)

وقتی کارگزاران انوشیروان ساسانی در حال بنا کردن کاخ کسرا بودند به او اطلاع دادند که برای پیشبرد کار ناچارند برخی از خانه هایی که در نقشه بارگاه ساسانی قرار گرفته اند را نیز به قیمتی مناسب خریداری و سپس ویران کنند تا دیوار کاخ از آنجا بگذرد، اما در این میان پیرزنی هست که در خانه ای گلی و محقر زندگی می کند و علیرغم آنکه حاضر شده ایم منزلش را به صد برابر قیمت واقعی اش از او خریداری کنیم باز راضی نمی شود . چه باید کرد؟ انوشیروان گفت " از من نپرسید که چه باید کرد . خودتان بروید و بنا به رسم عدالت و روح جوانمردی که همهء ما ایرانیان داریم با او رفتار کنید " . کسانی که از ویرانه های کاخ کسرا (ایوان مداین) بر لب دجلهء عراق دیدن کرده اند حتما دیوار اصلی کاخ را هم دیده اند که در نقطه ای خاص به شکل عجیبی کج شده و پس از طی کردن مسیری اندک باز در خطی راست به جلو رفته است . این نقطه از دیوار همان جاییست که خانهء پیرزن تنها بود و بنای کاخ را به احترام حقی که داشت کج ساختند تا خانه اش ویران نشود و تا روزی هم که زنده بود همسایهء دیوار به دیوار پادشاه ماند . از آن زمان هزاران سال گذشته است اما دیوار کج کاخ کسرا باقی مانده است تا نشانهء روح جوانمردی مردم ایران و عدل پادشاهانشان در عهد ساسانی باشد دیوار کج کاخ کسرا بر جای مانده است تا یادآور آن پیرزن تنها و نماد روح جوانمردی مردم ساسانی و نشانهء عدل و عدالت انوشیروان باشد

رضا بازدید : 59 جمعه 03 آذر 1391 نظرات (0)
سرشناس ترین شاهزاده خانم های ایرانی!! +عکس
یوتاب : سردار زن ایرانی که خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشاهی داریوش سوم بوده است. وی درنبرد با اسکندر گجستک همراه آریوبرزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است او در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست .
 
ولی یک ایرانی راه را به اسکندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد . از او به عنوان شاه آتروپاتان ( آذربایجان ) در سالهای ٢٠ قبل از میلاد تا ٢٠ پس از میلاد نیز یادشده است . با اینهمه هم آریوبرزن و هم یوتاب در راه وطن کشته شدند و نامی جاوید از خود برجای گذاشتند.
 
سرشناس ترین شاهزاده خانم های ایرانی!! +عکس ، www.irannaz.com

آرتمیز : نخسیتن و تنها زن دریاسالار جهان تا به امروز . او به سال ۴٨٠ پیش از میلاد به مقام دریاسالاری ارتش شاهنشاهی خشیارشا رسید و در نبرد ایران و یونان ارتش شاهنشاهی ایران را از مرزهای دریایی هدایت می کرد . تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی – برجستگی و متانت سرآمد همه زنان آن روزگار نامیده اند.آرتمیس نیز درست میباشد.
 
رضا بازدید : 99 یکشنبه 14 آبان 1391 نظرات (0)

چه بگویم از این تاخت و تاز فرهنگی... تاخت و تازی چه بسا وحشتناک تر از تاخت و تازی خونین بار! که بگویم تاخت و تاز خونین بهتر از تاخت و تاز فرهنگی است ، دورغ نگفته ام...
از تاخت و تاز اعراب گرفته تا تاخت و تاز ملیت ها دیگر.که هم تاختی خونین بود و هم تازی فرهنگی!
دوم آذر...چه روزیست؟کمتر کسی این را می داند...ما خوب میدانیم که 13 آبان چه روزیست،22 بهمن چه روزیست،اعیاد و روز های اعزاء مان چه روزیست ، اما به گمان که کمتر کسی این را میداند...روز دوم آذر ، روز نبرد قادسیه.نبردی که در بین ایرانیان و اعراب در سرزمین قادسیه اتفاق افتاد. که در طی آن سپاهیان ایران شکست خوردند و منجر به سقوط کامل دولت ساسانی و کشته شدن یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانیان، شد.
از این تاخت و تاز های بیشمار بگذریم ، از حمله مغولان و تاتار ها گرفته تا حملات اسکندر مقدونی ، و جدا از آسیب ها و خسارت هایی که به مملکت وارد شد ، از سوزاندن کتابخانه های هخامنشیان به دست اسکندر و یا فرستادن کتب گرانبهای ایرانیان به اسکندریه تا به آبریختن کتب ایرانیان در زمان حمله اعراب به فرمان عمر بن خطاب که نویسندگان ایرانی از جمله محمد معین در مورد کتابسوزی در جندی شاپور پس از فتح ایران توسط اعراب سخن گفته است که درباره کتابسوزی

و همچنین عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت (۱۳۳۶)، درباره کتابسوزی اعراب در ایران می گوید:

... شک نیست که در هجوم اعراب بسیاری از کتابها و کتابخانهٔ های ایران دستخوش آسیب فنا گشته‌ است. این دعوی را از تاریخها می‌توان حجت آورد و قرائن بسیار نیز از خارج آن را تایید می‌کنند. با اینهمه بعضی از اهل تحقیق در این باب تردید دارند. این تردید چه لازم است. برای عرب که جز با کلام خدا هیچ سخن را قدر نمی‌دانست کتابهایی که از آن مجوس بود و البته نزد وی دست کم مایه ضلال بود چه فایده داشت که به حفظ آنها عنایت کند؟ در آیین مسلمانان آن روزگار آشنایی با خط و کتابت بسیار نادر بود و پیداست که چنین قومی تا چه حد می‌توانست به کتاب و کتابخانه علاقه داشته باشد. تمام شواهد نشان می‌دهند که عرب از کتابهایی نظیر آنچه امروز از ادب پهلوی باقی مانده‌است فایده‌ای نمی‌برده‌است. در این صورت جای شک نیست که در آنگونه کتابها به دیده حرمت و تکریم نمی‌دیده‌است. از اینها گذشته، در دوره‌ای که دانش و هنر به تقریب در انحصار موبدان و بزرگان بوده‌است، با از میان رفتن این دو طبقه ناچار دیگر موجبی برای بقای آثار و کتابهای آنها باقی نمی‌گذاشته‌است. مگر نه این بود که در حمله اعراب، موبدان بیش از هر طبقه دیگر مقام و حیثیت خود را از دست دادند و تار ومار و کشته و تباه گردیدند؟ با کشته شدن و پراکنده شدن این طبقه پیدا است که دیگر کتابها و علوم آنها که بدرد اعراب نیز نمی‌خورده موجبی برای بقا نداشت.

از همه و همه تاخت و تاز هایی که به ایران صورت گرفت بگذریم ، تاخت و تاز اعراب از لحاظ فرهنگی سهمگین تر از مابقی بود.که چرا میگویم سهمگین تر از مابقی ، دلیلش آنست که فرهنگ و زبانشان با زبان و گویش ما مخلوط شد . بی تردید زبان یکی از راههای نفوذ فرهنگی است. گفتار عرب به واسطه این مخلوطی زبان کم کم در بین مردمان ایرانی رواج پیدا کرد ، و چه بسا برآنشد که به سلطه گفتاری هم برسد.

 

رضا بازدید : 61 شنبه 13 آبان 1391 نظرات (0)

سورنا در زمان پادشاهی اشک سیزدهم ارد اول اشکانی، سپاه ایران را در نخستین جنگ با رومیان(نبردحران) فرماندهی کرد و رومیان را که تا آن زمان در همه جا پیروز بودند، برای اولین بار به سختی شکست داد. در این جنگ کراسوس، پسرش و بیشتر سربازانش نابود شدند که این، بزرگ‌ترین شکست رومی‌ها از ایرانیان در طول تاریخ بوده‌است.

 

رضا بازدید : 77 شنبه 13 آبان 1391 نظرات (0)

داریوش یکم (به پارسی باستان: ‎𐎭‎‎𐎠‎‎𐎼‎‎𐎹‎‎𐎺‎‎𐎢‎‎𐏁‎)، پسر ویشتاسپ، شناخته‌شده تحت عنوان داریوش بزرگ، سومین پادشاه هخامنشی بود. وی در سال ۵۲۲ پیش از میلاد، با کمک تعدادی از رؤسای هفت خانوادهٔ اشرافی پارسی با کشتن گئومات مغ بر تخت نشست. پس از آن به فرونشاندن شورش‌های داخلی پرداخت. نظام شاهنشاهی را استحکام بخشید و سرزمین‌هایی چند به شاهنشاهی الحاق کرد. آغاز ساخت پارسه (تخت جمشید) در زمان پادشاهی او بود.

رضا بازدید : 140 شنبه 13 آبان 1391 نظرات (0)

روزی شه شاهان ما                                       در یک نیایش با خدا

گفتا به پاس کار من                                       اندیشه ی پر بار من

روزی  مرا فرصت بده                                   رو ح مرا مهلت بده

تا بنگرم خاک وطن                                       آن سرزمین پاک من

گفتا خدا به شاه ما                                         ره بر تو بادا هر کجا

کردی جهان را شادمان                                   اینک تو و این هم  جهان

کوروش اهورا را ستود                                  جز شوق پارس در او نبود

با یک فرشته شادمان                                     آمد به سوی این جهان

ناگه که او آهی کشید                                     جز آب و نم  چیزی ندید

گفتا چرا خا ک تنم                                        اینگونه گشته غرق نم

ویرانی خاکم زچیست                                    فرشته هم آرام گریست

کوروش به او گفتا مرا                                   با خود ببرتا هر کجا

تا بنگرم  پوران من                                       هستند نگهدار وطن

با یک نظربرشهر خود                                    کوروش کمی افسرده شد

جز مهدی وعبدالوحید                                     عباس و سجاد و سعید

نامی ز پوران نشنید                                        آهی ز دل آنجا کشید

گفتا که این گویش زچیست                               عباس و عبدالله کیست

فرشته بنشست و گریست                                  گفتا که اینها عربیست

بعد از تو ای شاه جهان                                    ایران به دست تازیان

ویران و یکصد پاره شد                                     نسل توهم آواره شد

گوروش برآشفت و شکست                                که نسل من آواره گشت

قومی به ما ها چیره شد                                     افکار انسان تیره شد

پس شاه شاهان را چه شد                                  آن سرفرازان را چه شد

اینک تو بر من کن روا                                        تصویر ایران مرا

کوروش که تا آن را بدید                                    ناگه زدل آهی کشید

گفتا که این خاک من است                                 این نقش ایران من است

پس شرق و غرب آن چه شد                              آن هند وآن یونان چه شد

اینک مرا با خود ببر                                        به سرزمین های دگر

تا بنگرم همچو قدیم                                           فخرو شکوه عالمیم

کوروش در آفاقی دگر                                      با خرقه پوشی رهگذر

گفتا که من هم دم به دم                                      از خاک ایران آمدم

آن رهگذر گفتا جوان                                        تویی تروریست جهان

گوروش زدل آشفته شد                                     ازاین ولایت خسته شد

گفتا که ای دادار من                                        این نیست آن خاک وطن

خسته ام و بی همسفر                                      مرا از این دنیا ببر

 

تعداد صفحات : 3

درباره ما
سیگاری نیستم اما هنوز از بهمنی میکشم که بابام روشن کرد...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    به نظر شما ابرمرد تاریخ ایران کیست؟
    به نظر شما بزرگ ترین سردار ایرانی قبل از اسلام کیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 17
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 26
  • بازدید ماه : 37
  • بازدید سال : 276
  • بازدید کلی : 3,812
  • کدهای اختصاصی